نوروزتان فاطمی...
دست که به پهلو گرفتی، کشتی عمر علی بود که پهلو میگرفت..
آن طرف، گوشه تنهایی نمناک و ترک خورده خود،
زینبت داشت نگاهت میکرد
ناخدایی می آموخت برای آن روز که سفینه النجاتت پهلو میگیرد..
امّا علی (ع)...
علی شفیع خلیل در آتش است
اینجای روضه را سربسته بگویم بهتر است،
این آتشی که گلستان علی را گرفته، همان است که برای ابراهیم گلستان شد!
..
حکمت خدا را میبینی؟
میدانست چقدر میسوزیم که همین آتش را نماد جهنمش کرد..
بیمِ نار را باید از علی آموخت که تمام عمر را با یاد آتش میسوخت،
چه در نماز، چه در خانه، چه در تنور
و چه در چاه نخلستان...
... الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم، باغم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
نوروزمون فاطمی
پ.ن: طرح اگر شلوغ شده ببخشید،
تقصیر من نیست
تقصیر کوچه ایست که شنیدم شلوغ بود..